مادر خوب، مادری است که می نویسد

  • ۰
  • ۰

توی همین یک سال اخیر به هزارتا کار فکر کرده ام. به هرکدامشان که فکر کردم خیلی جدی تصمیم گرفتم پیگیر شوم و انجام دهم. از کار کردن در سوپر مارکت گرفته تا کار کردن در مهد کودک، از ترجمه کتاب کودک گرفته، تا نوشتن سفرنامه، تا نوشتن ترانه، تا ...

هیچ کدام را انجام ندادم، و در تمام مدت فکر اپلای کردن برای دکتری در پس زمینه ذهنم اجازه نمیداد به آرامش خاطر روی کارهای دیگر تمرکز کنم. کاری که در نظرم غول است و پر از ترس و نگرانی ام می کند. کاری که حتی زیاد دوستش ندارم ، گرچه شاید اگر ترسش را نداشتم بیشتر دوستش میداشتم!

اما جالب است که بعد از یک سال که فکرش را کرده ام، و در تمام طول این روزها که فکرش را می کنم اما هیچ وقتی برایش نمیگذارم، انگار ته ته دلم چراغی روشن است. انگار ندایی از اعماق میگوید این کاری است که قرار است انجام دهم.

تا ببینیم چه میشود.

توکلت 

  • ۰۲/۱۱/۱۵
  • مادر خوب

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی