مادر خوب، مادری است که می نویسد

  • ۰
  • ۰

هرشب تصمیم میگیرم زود بخوابم

ساعت دوازده و نیم!

بعد وسط کارهای خرده ریزه ای که بیشتر شبیه خواب گردی هستند میبینم ساعت یک و نیم شده. زیاد به خودم سخت نمیگیرم و میگویم اشکالی نداره هنوز خیلی دیر نشده و بلند میشوم که بروم مسواکم را بزنم و کارهای قبل خواب را انجام دهم و ... وقتی میرسم به تخت ساعت ۳:۳۰ است.

البته الان ساعت ۳:۵۳ دقیقه است!

امروز، یا بهتر است بگویم دیروز با سر درد بیدار شدم و تمام روز و تا همین سر شبی سر درد شدید داشتم و حالم خیلی خیلی گرفته بود. تصمیم گرفتم شب مسکن بخورم و زود بخوابم و صبح زود بیدار شوم و سرحال و قبراق با پسرک ورزش کنم و صبحانه بخوریم و برویم بیرون. اما به نظر میرسد که فردا هم قرار است مثل امروز بگذرد، مگر اینکه ... مگر اینکه الان از اعماق تهم و از ته اعماقم دعا کنم اینطوری نشود و خدا مستجاب کند.

هیچ راه و چاره دیگری به ذهنم نمیرسد.

  • ۰۳/۱۰/۰۶
  • مادر خوب

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی